سفر به كرمانشاه
بعد از چند روز كاري كه توي كردستان داشتيم همراه با سما خانم گلم كه يه مسافر كوچولوي خيلي خوش سفره؛به استان كرمانشاه رفتيم،البته بعد از طي يه مسافت 5 ساعته كه از سقز به سنندج رفتيم و بعد از اون به كرمانشاه،دختر گلم هم مثل خانمها توي ماشين كنار ما نشسته بود و براي خودش شعر مي خوند و از منظره هاي زيبايي كه از پنجره ماشين ميديد از ما سئوال ميكرد و در اين مسير كه از شهر سنندج به كرمانشاه مي رفتيم كنار جاده پر بود از گلهاي شقايق قرمز رنگ كه آدم از ديدنشون حيرت ميكرد و از زيباييش سير نمي شد،از آقاي راننده خواستم كه كنار جاده چند لحظه اي صبر كنه تا از سما خانم چند تا عكس بگيرم ولي به دليل عجله اي كه آقاي راننده داشت اين كار امكان پذير نشد،به هر حال به كرمانشاه رسيديم و سري هم به جاهاي ديدني اين استان زديم،در ادامه عكسهايي از اين سفر هم گذاشتم كه براي سما به يادگار بمونه:
طاق بستان كرمانشاه
طاق بستان كرمانشاه
بازار كرمانشاه
ما بقي عكسهاي سماي گلم توي ادامه مطلبه:
اول يه سري به بازار كرمانشاه زديم كه جزو جاهاي تاريخي كرمانشاه به حساب مياد و الان هم به عنوان محل كسب و كار بازاريان اين شهر محسوب ميشه،سما هم براي خودش راه ميرفت و عكس مي گرفت و آلبالو خشكه مي خورد:
بازار كرمانشاه
صبح ها كه من براي كار بيرون ميرفتم سما خانم با مامانش ميرفتن پارك و سما براي خودش كلي بازي مي كرد و خوش مي گذروند:
شبها هم اگه وقت مي شد با هم مي رفتيم بيرون وشام رو دور هم مي خورديم:
اينجاهم يه فرصتي دست داد تا بريم طاق بستان كه ار آثار تاريخي ايران كه هم تراز تخت جمشيد هست رو ببينيم،سما جونم براي خودش كلي عكس گرفت:
عكس بالايي مربوط به يك درخت چناره كه قدمتش براي 600 سال پيشه،اينقدر تنه اين درخت بزرگ بود كه توي عكس جاش نمي شد،سما خانم حالا چند روز ديگه اينجا مهمونه، خبرهاي جديد اگه بود توي پستهاي بعدي مي ذارم.