سما سما ، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

سما جون

مهربون بابا

1390/4/2 11:19
نویسنده : باباي سما
822 بازدید
اشتراک گذاری

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز                                                 

هميشه شنيده بودم كه بين دخترها و پدراشون و پسرها با مادراشون ارتباط احساسي عجيبي وجود داره،

ولي هيچ وقت اين مطلب رو درست نمي فهميدم و متوجه نمي شدم،تا اينكه خدا تو دختر گلم رو به ما داد و

از همون نوزاديت اين احساس رو متوجه شدم و فهميدم كه هر لحظه در كنار تو بودن و بوسيدن صورت ماهت

چه احساس آرامشي به من ميده ،ولي اين حسي بود كه من به تو داشتم و زياد متوجه احساس تو به

خودم نمي شدم تا اينكه تو بزرگ تر شدي و زبون باز كردي و تونستي احساستو به من بگي،حالا ديگه با

شيرين زبونيهات دلم رو بيشتر ميبري و از سر و كولم بالا ميري و مدام بهم مي گي كه بابا جون دوست

دارم و وقتي كه از سر كار بر مي گردم خونه، به محض اينكه صداي زنگ آيفون رو مي شنوي مياي جلوي در و

آماده مي ايستي و تا چشمت به من مي خوره دستاتو باز ميكني و با يك سلام واحوالپرسي گرم ميپري

تو بغلم و منو مي بوسي و پايين هم نمياي،تازه ميفهمم كه اين حسي كه ميگفتن بين پدر و دخترش

وجود داره چه حس عجيبيه،انگار كه خدا محبت رو توي دل دخترها نسبت به پدر و مادرشون به صورت ويژه

قرار داده و توي ابراز كردن اون حس نسبت به اونها هيچ محدوديتي نذاشته.

الان كه تو دختر نازم بزرگتر شدي ديگه ماموريت رفتن براي من سخت تر شده چون روزي چند بار به

مامانت ميگي كه مي خوام با بابا حميد صحبت كنم و مامانت هم شماره منو مي گيره و گوشيو ميده به

خودت كه از ابتدا خودت با من صحبت كني و مدام از من ميپرسي كه بابا جون شب مياي خونه،و من بايد

بهت توضيح بدم كه توي ماموريت هستم و بزودي ميام پيشت،ولي تو بخاطر اينكه متوجه گذشت زمان نميشي و

قلب مهربوني داري،فكر ميكني كه من شب ميام خونه و با گرمي به من ميگي كه مواظب خودت باش و

خداحافظي ميكني،وقتي صدات رو ميشنوم تمام خستگي كارم از تنم بيرون ميره به خاطر اينكه اينقدر با

احساس و با محبت ابراز احساسات ميكني كه تمام وجودم آروم ميشه،ولي بعد از اينكه گوشي رو قطع

مي كني دلم مي گيره از اينكه نمي تونم كنارت باشم و دستاي كوچولوتو توي دستم بگيرم.

به هر حال وجود تو نعمتيه از طرف خداي بزرگ كه به ما هديه داده شده و ما بايد قدر اين نعمت رو

بدونيم و در حفظ و نگهداري اون از جونمون مايه بذاريم.

       تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

شيرين ترين لحظه هاي زندگيم در كنار تو و يا تو سپري ميشه،خدايا اين لحظات رو از ما نگير.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز                                               

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

عمه زهرا
2 تیر 90 18:15
توپولي عمه قربون اون دل مهربونت كه انقدر زود زود براي بابا تنگ ميشه حالا با دستاي كوچولوت براي بابا دعا كن كه خدا بهش توان و نيرو بده تا هميشه كنار دختر گلش از زندگي لذت ببره دوست دارم خوشگلم
mAhyA
3 تیر 90 13:55
سلام..... به سمای ناز و مهربونم... ایشالله که همیشه سالم و تندرست و موفق زیر سایه مامان و بابای مهربونت باشی عزیزمممممم
عمه سمانه
5 تیر 90 2:14
فدای دل کوچیکت بشم ستاره ی من تو اینقدر مهربون و خوش زبونی که دل هر کسی رو میبری دیگه چه برسه به بابا و مامانت بابا جونت حق داره واست دلتنگی کنه آخه دوریه تو خیلی سخته
مامان سارال و صبا
20 تیر 90 18:12
سلام.سما جون دختر ناز ودوست داشتنیه.خدا حفظش کنه.عکسهای جالبی هم در سفر به همدان وکردستان و..انداخته.خوشحال میشم به وبلاگ من هم سری بزنید


مرسي، لطف دارين،ممنون كه به وبلاگ سما سر زدين،حتما به وبلاگتون سر ميزنم.


عمه سمانه
28 تیر 90 23:47
سلاممممممممممممم قالب جدید مبارک باشه
فاطمه جون (دختر عمه)
31 تیر 90 16:10
سلام سما جون گل من دلم برات تنگ شده من دوستت فاطمه هستم بيا تا باهم بازي كنيم ولي دعوا نكنيم فقط من دوس دارم بغلت كنم و بوست كنم


سلام فاطمه جون،منم خيلي دوست دارم كه هميشه با تو بازي كنم ،ولي نبايد همش به من دستور بدي و بگي كه اينكارو بكن و اينكارو نكن،كي مياي باهم بريم پارك؟
آقاجون
3 مرداد 90 19:37
سلام عسل بابا جون
چند وقتیه که بیشتر از روزای قبل پیش ما هستی هر روز که میگذره دلبستگیمون به تو بیشتر میشه. هر روز با شونه زدن به موهات زندگی ما هم تازه تر میشه و اما
وقتی میخوای به خونه ی خودتون بری گریه هات عذابم میده مثل اینکه علاقه ی تو هم اندازه ی علاقه ی منه خودت که میگی هزارتا دوست دارم.دیگه ببین من چند تا


آقا جون منم خيلي دوست دارم،وقتي مي خوام از خونتون برم دلم خيلي برات تنگ ميشه و همش به بابام ميگم كه منو زودي بياره خونه شما.

مامانی
3 مرداد 90 20:03
مامانی جون هر روز که میای خونه ی ما انگار یه گل قشنگتر از روز قبل میبینم
خیلی دوستت داریم عزیزم


ممنون ماماني كه هر روز از من نگهداري مي كني و به مامان و بابام كمك مي كني ،بزرگ كه شدم از خجالتتون در ميام.
مامان سارال و صبا
4 مرداد 90 15:01
سلام.ممنون که به وبلاگم سرزدید .منتظر نظرات مفیدتون هستم.ضمنا من هرگز حاضر نیستم جای خودمو با هیچ بابایی عوض کنم.چون پدر یعنی مسوولیت پدر یعنی تعهد وصبوری.درخودم این توانایی رو نمیبینم.اما به همه ی باباها ارادت دارم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سما جون می باشد