روز میلاد
خیلی عجله داشتی برای اومدن،غافلگیرمون کردی دختر ،تا اومدم کارای اطاق عمل مامانت انجام بدم،شنیدم که
قدمهاتو توی این دنیا گذاشتیو چشای مارو روشن کردی ، قبل از اینکه خودتو ببینم عکستو تو
حیات بیمارستان تو گوشی داییت دیدم،
خیلی عجله داشتی برای اومدن،غافلگیرمون کردی دختر ،تا اومدم کارای اطاق عمل مامانت انجام بدم،شنیدم که
قدمهاتو توی این دنیا گذاشتیو چشای مارو روشن کردی ، قبل از اینکه خودتو ببینم عکستو تو
حیات بیمارستان تو گوشی داییت دیدم،
اصلا باورم نمی شد اینقدر ماه باشی ،لحظه شماری میکردم واسه
دیدنت،وقتی دیدمت قلبم تکون خورد
از بس که مثل ماه میدرخشیدی ،اشک تو چشام جمع شده بود ولی.....
عمه سمانت که از خوشحالی گریه میکرد،خلاصه نوری دادی به زندگیمون،خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر تمامی
نعمت هات که یکی از اونها هم سمای ناز منه......