سالروز 5 سالگي
باسلام
ديروز پنجمين سالي بود كه در كنار دختر گلم جشن تولدش رو جشن گرفتيم و از خداي بزرگ براي داشتن چنين نعمتي سپاسگذاري كردم و به خاطر اينكه مامان سما يه مقدار كسالت داشت نتونستيم از مهمونامون دعوت كنيم كه به جشنمون بيان ولي به خاطر دل سما خانم يه جشن كوچولوي سه نفره توي خونه خودمون گرفتيم و سعي كرديم توي سالروز تولد گل دخترم يه چند دقيقه اي رو شادي كنيم و دل اونو شاد كنيم
اميدوارم كه دختر گلم ازين جشن مختصر راضي باشه و مارو ببخشه.
البته بعدازظهر ديروز به مناسبت سالگرد پدربزرگ باباي سما(پدربزرگ بنده) در مراسمي شركت كرده بوديم كه بعد از اون مراسم عمه هاي سما خانم مارو غافلگير كردن و هديه هاي سما خانم رو براش آورده بودن كه سما خيلي خوشحال شد و كلي ازشون تشكر كرد.
امروز هم بابا حسين (پدربزرگ )سما خانم به ديدنش اومده بود و براش هديه تولدش رو آورده بودكه سما خانم كلي خوشحال شده بود و هديه هايي كه روز قبل كادو گرفته بود رو به بابا بزرگش نشون داده بود.
البته آقاجون و ماماني سما خانم هم براش زحمت كشيدن و هديه گرفتند كه قراره حضوري به خودش تحويل بدن،البته ما راضي به زحمت هيچ كسي نبوديم وبه خاطر كسالت نتونستيم مراسمي بگيريم ولي خوب همگي لطف كردن و سما خانم رو توي تولد 5 سالگيش خوشحال كردن و از همينجا از همگي تشكر ميكنم و اميدوارم كه بتونيم توي شاديهاشون جبران كنيم.
دخترم اميدوارم بهارهاي بيشتري رو توي زندگيت ببيني و ماهم دركنار تو خوشحال وشاد باشيم و شاهد پيشرفتهاي تو توي زندگست باشيم و هميشه از خداي بزرگ سعادت تورو طلب ميكنيم و اميدواريم به هر چيزي كه آرزو داري و استحقاقش رو داري برسي.
بهترين ها رو برات آرزو ميكنيم.