بيرون روي
سلام
اول از همه بايد بگم كه منظور من از عنوان اين مطلبي كه نوشتم اوني نيست كه احتمالا توي ذهن بعضيها نقش بسته،چون اگه منظورم اون مطلب بود اولش يه گلاب به روتون ميگفتم اگه صبر كنيد الان منظورم رو قشنگ براتون بيان مي كنم:
جونم براتون بگه كه اين روزها با طولاني شدن زمان روز ، سما خانم ما ديگه توي خونه حوصلش سر ميره ونزديكهاي بعد ازظهر كه ميشه ديگه بهونه مي گيره،يا مي خواد بره توي حياط با دوستاش بازي كنه يا اينكه ميگه منو ببرين پارك،خلاصه ديگه هر روز كار ما همين شده كه بايد خانم رو ببريم پارك و دو سه ساعت بازي كنه و بعد هم هممون مثل لشكر شكست خورده از فرط خستگي بيايم و بيوفتيم توي خونه،
امروز هم كه سما خانم رو طبق روز هاي گذشته برديم پارك بعد از كمي بازي عمه سمانه سما خانم همراه پارسا كوچولو وعمو مسعود رو توي پارك ديديم،بعد از كمي بازي عمه خانم حوس رفتن به سينما چهار بعدي كردن و البته به خاطر اينكه احتمال داشت پارسا كوچولو وحشت زده بشه عمو مسعود از خودش فداكاري نشون داد وآقا پارسا رو بيرون از سينما نگه داشت، سما خانم هم زماني كه توي صف بوديم ترديد داشت كه با ما بياد يا بيرون پيش عمو مسعود بايسته،ولي در دقيقه نود تصميم گرفت كه با ما بياد داخل،ولي ازاونجايي كه ما يه تجربه ناكام از سينما چهاربعدي قبلي داشتيم تصميم گرفتيم كه سما خانم رو آماده كنيم تا يه كم ترسش بريزه ،خلاصه با كلي شوخي و عكس گرفتن آمادش كرديم ،
سما خانم قبل از شروع فيلم
ولي چشمتون روز بد نبينه با تاريك شدن سينما و شروع اولين صحنه فيلم خانم زد زير گريه و مجبور شدم كه از سينما ببرمش بيرون و تحويل عمو مسعود بدمش،ولي جاتون خالي خودمون تا آخرش نشستيم و كلي هم از ديدن فيلم لذت برديم،انشالله خدا قسمتتون كنه خيلي حال ميده،البته اونايي كه مشرف شدن ميدونن بنده چي ميگم.
خلاصه به اسم بچه ها ما هم كلي كيف كرديم، جاتون خالي.