سما سما ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

سما جون

شب يلدا

1390/10/2 23:41
نویسنده : باباي سما
2,039 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

با عرض معذرت از اونايي كه حدود دو ماه به وبلاگ سما سر ميزدن واز مطلب جديد خبري نبود،راستش به خاطر مشغله كاري زياد وقت نمي كردم براي مطلب جديد وقت بذارم ولي حوشحالم كه دوباره و به مناسبت شب يلدا كه دو شب پيش بود ويتونم يه مطلب براي سما خانم و خوانندگان وبلاگش بذارم.

2،3 روز پيش ماماني سما(مادر خودم) زنگ زد و گفت كه قراره براي شب يلدا همه دور هم جمع بشيم وبه رسم قيما كرسي بذاريم واز ميوه هاي شب يلدا استفاده كنيم و فال حافظ بگيريم،ماهم قول داديم كه اون شب دور هم جمع بشيم،ولي درست همون روز براي من يه ماموريت كاري پيش اومد و من مجبور شدم كه اون روز رو در تهران نباشم ولي قول دادم كه شب خودم رو برسونم،سما و مامانش زودتر به خونه پدرم رفته بودن و سما خانم مدام به من زنگ ميزد و ميگفت كه بابا زود از ماموريت بيا خونه آقاجون،با اينكه توي پروازم تغييري انجام شده بود كه نزديك بود شب يلدا رو از دست بدم ولي هر جوري بود يه بليط ديگه تهيه كردم تا خودم رو حتما برسونم.

وقتي به خونه پدرم رسيدم و زنگ در خونه رو زدم و به محض اينكه در باز شد،يك دفعه فاطمه گلي و سما خانم بغلم پريدن و حسابي جيغ و داد كردن و بعد هم آقا پارساي گل كه موهاشو نزديك به يك سال (يعني از زمان تولدش تا به حالا) نزده بود و حالا مامان و باباش موهاشو كوتاه كرده بودن رو بوسيدم و ديدم كه بساط كرسي جوره و ميوه هاي رنگو وارنگ روي اون چيده شده.

                                                                                                                                                                                                                               

خلاصه بچه ها كه حسابي يراي خودشون بازي ميكردن و ماهم بعد از كلي خنده و خوردن ميوه هاي شب يلدا پاي فال حافظ آقا جون نشستيم و براي تك تك ما فال حافظ گرفت و براي سما خانم هم فال گرفت كه وقتي بيت اول رو خوند سنما زد زير خنده و ماهم از خنده اوون خنديديم.

               

خلاصه اين رسم قشنگ ايراني كه در سرماي پاييز و بلندترين شب سال همه فاميل رو دور خودش جمع مي كنه و باعث شاد بودن و دور هم بودن و همبستگي اونا ميشه بايد براي سما خانم و تمامك كوچولو ها باغي بمونخ و اونا بايد به بزرگترها قول بدن كه اين رسوم كه از نياكان ما به ما رسيده رو حفظ كنن و در آينده ادامه بدن.

               

                 به اميد روزهاي زيبا تر و شب يلداهاي ديگه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ماجراجويي هاي جغله كوچولو
2 دی 90 23:44
جغله: سلام .تبريك ميگم. وبلاگ خيلي خوبي دارين ايشالا خانوادگي سلامت و موفق باشين . باعث افتخارمه من هم در ليست دوستان شما باشم خوشحال ميشم به وبلاگم تشريف بيارين و نظرتون رو درباره وبلاگ من بنويسين. www.jegheleh.niniweblog.com
dp
3 دی 90 1:54
با سلام . وبلاگ ملیسا خانم با موضوعیت اولین شب یلدا به روز شد. باعث سرافرازی ماست که به وبلاگ پاره تنمون سری بزنید و با نظرات قشنگتون چراغی از مهر و محبت برای آینده نو گلمون روشن کنید .
عمه سمانه
3 دی 90 11:44
سلام گل عمه چشممون خشک شد به وبلاگت عزیزم بالاخره باباجون وقت کرد و خاطراتت رو برات ثبت کرد این سومین یلدایی بود که تو پیشمون بودی عزیزم با وجود شما عزیزای دلمون همه چیز یه رنگ و بوی خاص دیگه ای داره میبوسمت عمه جون
هدي كوچولو
3 دی 90 13:46
سلام سلام ميشه به راي بدين لطفا كد من : 145
عمه زهرا
3 دی 90 14:27
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را بايد جشن گرفت عزيزم يلدات مبارك خوشحالم كه بابا جون وقت كرد و برات پست جديد گذاشت با وجود شما وروجك ها به ما هم خيلي خوش گذشت
مبین فرفری
8 دی 90 19:13
بابایی وقت نمیکنی خوب به مامانی بگو برای سما جون یادگاری ثبت کنه پارسا جون مبارک باشه موهای خوشگلت به ما هم سر بزنید ماهم شب چله کرسی داشتیم کاش قدیما بر میگشتند
سجّــــــــادم
11 اسفند 90 19:19
سلام بابای سما جون خوبی؟/؟ چه دختر کوچولوی نازی دارین . خدا حفظش کنه واستون. مواظب باشین چش نخوره. چشم به راهتونم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سما جون می باشد