سما سما ، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

سما جون

تولد عمه سمانه

سماي گلم سلام   امروز تولد عمه سمانه جونه كه جنابعالي از ديشب كه از خونه آقاجون اومدي همش مي گفتي فردا مي خوام برم تولك عمه سمانه.                     عمه جون درست 26 سال پيش در چنين شبي به دنيا اومد و همون شب من و آقاجون براي ديدن ايشون و ماماني به بيمارستان رفته بوديم كه يادمه اون شب برف ميومد و وقتي ما ماماني و عمه سمانه رو مياورديم خونه توي راه همش بي تابي ميكرد و ما نمي دونستيم كه علتش چيه،وقتي اين خانم كوچولو رو به منزل رسونديم و برديمش زير نور لامپ ديديم كه خانم پرستا...
23 اسفند 1390

سما در زمستان

سمای گل من توی سالهای قبل کوچولو بود و زیاد فرصت نشد که بره و برف بازی کنه،ولی این هفته فرصتی دست داد تا یه کم برف ببینه و کلی ذوق کنه و چندتا عکس زمستونی بگیره،ماهم کلی کیف کردیم ازینکه دختر گلمون ذوق کرده،البته دوست داشت که زیاد برف بازی بکنه ولی به خاطر اینکه احتمال داشت سرما بخوره دیگه زود دست از بازی کشید و برگشتیم خونه،ولی می دونم که تجربه خوبی بود براش.                                           اینم سما در حال ذوق کردن       &...
1 اسفند 1390

عشق کوچولی من

                                                           فقط می خواهم که بگویم نازنینم دوستت دارم                                                                                 &n...
1 بهمن 1390

نفس من

                                              دختر گلم، عشق من، نفس من ،جيگر من، زندگي من،                                                &nbs...
23 دی 1390

تشکر از عمه سمانه

                 دختر گلم،چند روزی بود که از عمه سمانه خواستم که با ذوق و هنری که داره برات یه قالب جدید طراحی کنه و اوتم زحمت کشید و با گرفتاریهای که داره و با توجه به اینکه پارسای بازیگوش در حین کار زیاد سربه سر عمه سمانه می ذاره ، با این حال عمه جونت زحمت کشید و این قالب رو برات طراحی کرد، می دونم که با دیدنش کلی خوشحال میشی و از عمه جونت تشکر میکنی. پس تا قبل از اینکه ببینیش و حضورا ازش تشکر کنی من از طرف شما بهش خسته نباشید میگم و ازش تشکر میکنم خواهرم دستت درد نکنه که با ذوقت برای این کوچولوها یه کار قشنگ کردی و خوشحالشون کردی،ممنون.    &n...
7 دی 1390

شب يلدا

سلام با عرض معذرت از اونايي كه حدود دو ماه به وبلاگ سما سر ميزدن واز مطلب جديد خبري نبود،راستش به خاطر مشغله كاري زياد وقت نمي كردم براي مطلب جديد وقت بذارم ولي حوشحالم كه دوباره و به مناسبت شب يلدا كه دو شب پيش بود ويتونم يه مطلب براي سما خانم و خوانندگان وبلاگش بذارم. 2،3 روز پيش ماماني سما(مادر خودم) زنگ زد و گفت كه قراره براي شب يلدا همه دور هم جمع بشيم وبه رسم قيما كرسي بذاريم واز ميوه هاي شب يلدا استفاده كنيم و فال حافظ بگيريم،ماهم قول داديم كه اون شب دور هم جمع بشيم،ولي درست همون روز براي من يه ماموريت كاري پيش اومد و من مجبور شدم كه اون روز رو در تهران نباشم ولي قول دادم كه شب خودم رو برسونم،سما و مامانش زودتر به خونه پ...
2 دی 1390

تولد سما خانم

٢٦ مهر ماه سومین سال تولد دختر گلم سما خانم هدیه آسمانی خداوند مهربون به من و مامانش بود و توی این روز ما یکبار دیگه شاد شدیم و خدا رو شکر کردیم به خاطر هدیه ای که به ما داد و چشم مارو ب ه وجودش روشن کرد و شتدی رو به خونمون آورد و باعث شد پدر و مادر بودن رو درک کنیم و با سختی هاش آشنا بشیم و قدر زحمات پدر و مادر خودمون رو بیشتر بدونیم.                                                     &nbs...
2 آبان 1390

سفر شمال(مهر 90)

چند وقت بود که به دلیل مشغله کاری وقت نکرده بودم تا وبللاگ سما رو آپ کنم تا اینکه چند روز پیش تونستم از محل کارم چند روز مرخصی بگیرم و به اتفاق خانواده به مسافرت بریم.      سما خانم که چند ماهی می شد که تا هر تصویری توی تلویزیون و یا هر جای دیگه از شمال و یا دریا میدید میگفت بابا یادته رفته بودیم شمال ؟رفته بودیم دریا؟منو می بری شمال؟ و منم بهش قول داده بودم که ببرمش سمال و این توفیق چند روز پیش دست داد تا به قولم عمل کنم پیش سما خانم بد قول نشم.      خلاصه شب که می خواستیم بخوابیم به سما گفتم که فردا می خوایم بریم شمال و از ذوقش زود خوابید و صبح ساعت 5 و قتی از خواب بیدار شدیم و ب...
12 مهر 1390

دل بابا گرفته

دوباره بابا اومد ماموریت و دلش برای تو یه ذره شد،داشتم به این موزیکها گوش میدادم که دوباره دلم هوای تورو کرد دختر گلم،گفتم اونارو برات بنویسم شاید دلم آروم بگیره: بيقرارم،واسه چشمات،اوون نگاهي که به يک دنيا ميارزه ميخوام از تو،بنويسم،اما اسمت که مياد دستم مي لرزه چيکه چيکه،آب شدم من،وقتي گفتي نميخوام با تو بمونم  حالا تنها يه پريشون خيلي وقته که ديگه بي همزبونم من هنوز از تو مي خونم عاشقونه جاي دستاي تو خالي توي خونه خواب چشماتو ميبينم فردا آفتابيه دنيا تو ميشي تعبيرخوابم،ميرسم به آرزوهام  ميدونم مياي دوباره،آسمون آفتابي ميشه باز بهار مياد سراغ،گلدوناي پشت شيشه ...
14 شهريور 1390

آخ دلم

دل بريدن از تو سخته دل بريدن از تو مرگه باز بايد خواب نازت را ببينم بغض را بايد بگويم هيس تا ماه من از اين خواب نازش برنخيزد تا ببيند خيسي اين گونه هايم باد را بايد بگويم تو ببوسش جاي من،من طاقت لمسش ندارم ميچكد اشكم بروي گونه هاي مخملينش طاقت بي خوابي او را ندارم                                        ...
23 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سما جون می باشد